کد مطلب:212864 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:36

تجسم و تشبیه
بعضی گفته اند: هشام قائل به تجسم خدا بوده و می گفته است كه خدا «جسم لا كالاجسام»، و بویژه مخالفین مذهب در این نسبت پافشاری نموده و با شاخ و برگ و آب و تابی مطلب را بیان كرده اند.

ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادی (متوفی به سال 429 هجری)، صاحب كتاب «الفرق بین الفرق»، گوید:

به زعم هشام، معبود او جسم و دارای حد و نهایت است، طویل و عریض و عمیق است طولش مانند عرضش و عرضش مانند عمقش می باشد؛ ولی طول و عرضش زاید بر ذات نیست، و حركت او در طول بیشتر از حركت او در عرض نیست. و نیز به زعم هشام، خدا نور ساطع است، مانند شمش نقره صاف می درخشد و مانند مروارید مدور از تمام جوانب نورانی است. و نیز به زعم هشام، خدا رنگ و طعم و بو دارد، و به حس لامسه احساس می شود، ولی رنگش عین طعم و طعمش عین بو است و همه عین ذات او هستند. [1] .

و نیز به هشام نستب داده است كه او قائل بوده كه خدا به اندازه هفت وجب از وجبهای خود اوست [2] و جز این، نسبت هایی كه انسان را دچار حیرت می كند.

دفاع

اغلب این نسبتها كاملا بی اساس و از مجعولات مخالفین است. قائلین به این خرافات برای استفاده از وجاهت علمی هشام و تأیید عقاید باطله خود این خرافات را به هشام نسبت داده اند و دیگران از موقعیت استفاده نموده برای آلوده كردن مذهب تشیع و لكه دار كردن دامن قدس و وجاهت دانشمندان شیعه این اتهامات را به نظر قبول تلقی كرده و نقطه ضعف آنان معرفی كرده اند. چنانكه به زراره و غیر او از بزرگان اصحاب ائمه (ع) نسبت های ناروایی داده اند. و گاهی ائمه هدی (ع) هم از باب تقیه و به منظور حفظ جان شیعیان خود آن اتهامات را به عنوان حقیقت تلقی كرده از اصحاب خاص خود دفاع نمی كردند بلكه از آنان بیزاری می جستند. [3] .

بلی، فقط نسبتی كه در روایا شیعه و خاصه هم دیده می شود این است كه هشام این جمله «جسم لا كالاجسام» را گفته است لیكن معلوم نیست كه خود معتقد به مفاد این جمله



[ صفحه 442]



باشد.

سید مرتضی علم الهدی، رضوان الله علیه، در كتاب شافی، فرموده: اكثر اصحاب ما می گویند كه این جمله «جسم لا كالاجسام» را در مقام مناظره بر سبیل الزام به معتزله گفته است. [4] .

مؤید این معنی، گفتار شهرستانی در كتاب الملل و النحل سات كه می گوید:... هشام بن حكم دارای فكر عمیقی بوده، روا نیست كه از الزامات او بر معتزله غفلت كرد و الزامات او را جزء عقاید او شمرد، چه آن كه مقام این مرد بالاتر از این الزامات بوده و اعتقادش با آنچه در مقام الزام می گوید مغایر است و از حد تشبیه به دور است.

گواه این مدعی آن است كه هشام در مقام مناظره با «علاف» [5] گفته است: تو می گویی خداوند، عالم به علم است و علم او عین ذات اوست پس با ممكنات، در عالم به علم بودن، شركت دارد و از جهت اتحاد علم و ذات با ممكنات مغایرت دارد. بنابراین عالم است بر خلاف علما، پس چرا نمی گویی خدا جسمی است بر خلاف اجسام و صورتی است بر خلاف صورت ها... [6] .

از این گفتار بخوبی آشكار می شود كه هشام خود عقیده به تجسم نداشته [7] ، و در مقام الزام خصم این جمله را اظهار كرده است؛ و بقیه شاخ و برگها كه صاحب الفرق بین الفرق» و دیگران اضافه كرده اند به كلی بی اساس است.

چگونه ممكن است كسی كه مورد وثوق و اعتماد امام صادق (ع) و امام كاظم (ع) بوده و پیشوایان دین با عبارت مختلف نسبت به او اظهار علاقه كرده اند و او را با كمی سنش مورد تعظیم و تكریم قرار داده و بر سایر اصحاب مقدم می داشتند و در مناظرات امام صادق و



[ صفحه 443]



امام كاظم (ع) حاضر بوده و قسمتی از مناظرات را خود روایت كرده و در مناظرات صریحا نفی تجسم خدا شده و مدار معرفت خداوند را بر نفی تعطیل و تشبیه قرار داده اند، به این جمله «جسم لا كالاجسام» معتقد باشد. [8] .

علاوه بر این با ارادتی كه هشام بن حكم به این خاندان داشته و با اخلاص كامل دفاع از اهل بیت (ع) را شعار خود قرار داده و همواره با دشمنان ایشان در مبارزه بوده و عاقبت جان خود را فدیه این فداكاری و مبارزه قرار داده است چگونه تصور می شود كه خلاف عقیده ایشان در اصول سخنی بگوید. [9] .

از طرف دیگر ممكن است این عقیده هنگامی از او ابراز شده باشد كه پیرو مكتبهای باطل مانند مكتب ابوشاكر دیصانی و مكتب ابن صفوان بوده است و بعد از ورود به مكتب ولایت و استفاده از سرچشمه حكمت و معرف و استناره به نور نیر اعظم دانش، تمام زوایای قلب هشام به نور معرفت منور گشته نقطه تاریكی در قلب و مغز او باقی نمانده است. [10] .


[1] الفرق بين الفرق، باب سوم، فصل اول، ص 41.

[2] الفرق بين الفرق، باب سوم، فصل اول، ص 41.

[3] تنقيح المقال، ج 3، ص 300 - همچنين رجوع شود به اعيان الشيعه، ج 51، ص 57.

[4] شافي، ص 12.

[5] منظور، ابوالهذيل علاف معتزلي است. اما بعضي به جاي علاف، غلات ثبت كرده اند؛ به نقل مرحوم مامقاني در تنقيح المقال (ج 3، ص 300) هشام در مقام مناظره با غلاة گفته است.

[6] الملل و النحل، ج 1، ص 311.

[7] مرحوم علم الهدي، سيد مرتضي، در كتاب شافي، ص 12، فرموده: اين طور نيست كه هركس متعرض هر چه گشت و زا هر چيز كه سؤال نمود، آن چيز جزء معتقدات ديني و اصول اعتقادي او باشد. ممكن است كه مي خواسته جواب آن ها را در اين زمينه به دست آورد و بدين وسيله انديشه و علمشان را محك زده، توانمندي و ناتواني آنان را ارزيابي كند.

و نيز رجوع شود به تنقيح المقال، ج 3، ص 300 و المراجعات، مراجعه 110، ص 335 و مؤلفوالشيعه ص 82 و 83 و اعيان الشيعه، ج 51، ص 57.

[8] اين گفته امام صادق (ع) به هشام بن حكم است كه فرمود: «ان الله تعالي لا يشبه شيئا و لا يشبهه شي ء، و كل ما وقع في الوهم فهو بخلافه». خداي تعالي نه شبيه چيزي است، و نه چيزي شبيه خداست، و هر چه كه در وهم و خيال گنجد خلاف اوست. (ارشاد مفيد، باب گوشه اي از اخبار امام صادق (ع)، ص 259 و بحارالانوار، ج 3، ص 290).

مرحوم مجلسي در بحارالانوار، ج 3، ص 288، بر جمله ي «جسم لا كالاجسام» بيان ديگري دارد.

[9] مرحوم سيد شرف الدين، در مؤلفوالشيعه، ص 83، گويد: هشام از اعلام و بزرگان فرقه جعفري است، و هيچ عالمي از ما، چه در اصول و چه در فروع، مخالف صريح مذهب اهل بيت (ع) نيست.

[10] مجالس المؤمنين، ج 1، ص 365 - هشام بن الحكم، استاد عبدالله نعمه، ص 123 - المراجعات، مراجعه 110، ص 335 - مؤلفوالشيعه، ص 83.